نوشته شده توسط : مصطفی خالقی
اولین عشق من

به چه سختی آمد

به چه آسانی رفت

به چه آسانی برد

همه ی سادگیم را

همه چیزم را

این غرور و شرف و

تک دل ناچیزم را  !

عاشقم کرد چو شمع

ساختم زندگیم را

سوختم دود شدم از عشقش

همه چیزم شد و رفت

نفسم بود !

نفسم هست هنوز ...

آخر آن روز که رفت

دل من را هم برد

روح من را افسرد

بوسه اش را حتی

ز لبم چید

لبِ من را آزرد

اشک چشمم لغزیدُ

افتاد

حتی

احساسم ، زیر پاهای خودم

عاشقش بودمُ

نابود شدم

افسوس

همه ی من او بود

همه او در من

جا ماند

که اگر میدانست

نفسم بودنِ اوست

هیچگاه

تنها نمیرفت

بی من

آرزو هایم مرد

ما شدن دیگر نیست

من

بدون عشق

او

میمردم

میمیرم

حرف من بود

همه اش

حرف

حرف

حرف بود و بس

نه من میتوانستم

نه او

جرعتش هم نیست

تیغ است

شوخی ندارد

مرگ است

پایان این مرد

پایان این من

پایان این ما

پایان همه چیز





:: بازدید از این مطلب : 172
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: